جدول جو
جدول جو

معنی چهل رز - جستجوی لغت در جدول جو

چهل رز
(چِ هَِ رَ)
دهی است جزء دهستان تیمور بخش حومه شهرستان محلات. در18هزارگزی جنوب محلات و 12هزارگزی جنوب راه شوسۀ دلیجان به خمین واقع است. کوهستانی و سردسیر است، 150 تن سکنه دارد. از رود خانه لعل بار آبیاری میشود. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهلر
تصویر چهلر
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، قزل گز، مرس، راج، آلوش، قزل آغاج، آلاش، آلش، قزل آغاجغ، الش، چلر، الاش
فرهنگ فارسی عمید
(چِ هَِ گَ)
دهی است از دهستان دیجویجین بخش مرکزی شهرستان اردبیل. در 15هزارگزی باختر اردبیل و 12 هزارگزی شوسۀ مشکین اردبیل واقع شده. 207 تن سکنه دارد. از رود خانه قره چای آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی کشاورزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ / لِ رَ)
کرم البری. انگور جنگلی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به این دو کلمه و جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 244 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
اهل سر. اهل باطن. کسی که بر رازها واقف است. کسی که از اسرار آگاهست:
رباب و چنگ ببانگ بلند میگویند
که گوش و هوش به پیغام اهل راز کنید.
حافظ.
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد.
حافظ.
خوش برآ با غصه ای دل کاهل راز
عیش خوش در بوتۀ هجران کنند.
حافظ.
رجوع به راز و اسرار شود
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ)
نام کوهی به فیروزکوه است و رود خانه (کاری سر) بابل سر از آنجا سرچشمه میگیرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ بَرْ رَ)
نام شاخه ای که از جانب راست به رود خانه لار می پیوندد. (ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 67)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ پَ)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد. در 56 هزارگزی شمال باختری مشهد در جنوب کشف رود واقع است. جلگه و معتدل است و 139 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود محصولش غلات، چغندر و بنشن و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ تَ)
چهل نفری که با موسی به کوه طور رفتند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ دِ رَ)
نام وزنه ای است. (ناظم الاطباء). اوقیه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ زَ / زِ)
که چهل روز بر وی گذشته باشد. که دوران زندگیش به چهل روز برآمده باشد. که مدت حیاتش به چهل روز بالغ شده باشد.
- کودک چهل روزه، کودکی که عمر وی چهل روز باشد:
چهل روزه شد رود و می خواستند
یکی تخت شاهی بیاراستند...
چو آن خرد را سیر دادند شیر
نوشتندش اندر میان حریر
چهل روزه را زیر آن تاج زر
نهادند بر تخت فرخ پدر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ سَ)
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه. در 12هزارگزی شمال خاوری فیض آباد واقع است، 266 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و پنبه و ابریشم است. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ گَ)
دهی است جزو دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه. در 24هزارگزی جنوب خاوری نوبران و 3هزارگزی راه عمومی واقع است. جلگه و معتدل است. 40 تن سکنه دارد. از چشمه سار و رودخانه آبیاری میشود. محصولش غلات، بادام و گردو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
مرتعی است از دهستان حومه بخش کرند شهرستان شاه آباد. در 16هزارگزی کرند و ده هزارگزی جنوب باختری طلسم واقع است. تابستان عده ای در حدود 120 نفر از گله داران کرندی به این محل می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان حسین آباد بخش حومه شهرستان سنندج. در 18هزارگزی شمال سنندج و 7 هزارگزی باختر راه شوسۀ سنندج به سقز واقع است، 80 تن سکنه دارد. از رودخانه آبیاری میشود، محصولش غلات و شغل اهالی کشاورزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ یَ / یِ)
عدد کسری. یک قسمت از چهل قسمت. از چهل یکی. یک چهلم
لغت نامه دهخدا
از قرای ناحیه رستم ازنواحی فارس است، (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 289)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ تَهْ)
جبه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طفل رز
تصویر طفل رز
کودک رز می
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از ابزار گیوه کشی و آن آلتی است که پس از رد شدن تسمه از کرباس تخت گیوه جهت مهار کردن آن بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
دره ای در منطقه هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از دهستان سجاد رود شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی